صلاح کار کجا و من خراب کجا
ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا
دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس
کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا
چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را
سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا
ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا
چو کحل بینش ما خاک آستان شماست
کجا رویم بفرما از این جناب کجا
مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است
کجا همیروی ای دل بدین شتاب کجا
بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال
خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا
قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست
قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا
<حافظ>
در آغاز یک غزل بی پایانم
در یک زمانه نابهنگام
در ابتدای هستی یک روح
مثال یک ترانه می مانم
تو در آینه مرا دیدی
ولی من اینجا غبار بارانم
تو آنجا نشسته ای و می نگری
ولی من اینجا درکشاکش یک نامم
در این کرانه در این زمانه درد
من یک حکایت بی سرانجامم
در آغاز یک غزل بی پایانم
در یک زمانه نابهنگام
کجا بــودی وقتی برات شکستـم یخ زده بود شـاخه گُلم تو دستـــم
کجــا بـودی وقتــی غریبــی و درد داشت مـن تنها رو دیوونه میـــکـرد
کجــا بودی وقتی کنـار عکســـات شبا نشستم به هوای چشمـــات
کجا بــودی ببینی مــن میســـوزم عیــن چشــات سیـاهه رنـگ روزم
ســـرزنشــــای مردمـــو شنیـــدم هــر چــی که باورت نمیشه دیـدم
کنـــایه هــاشونــو به جون خریدم نبــود ستــاره ام شبـا گریه چیـدم
کجا بودی وقتی اشکــام میریخت خون جای گریه از چشام میـریخت
کجـــا بودی وقتـــی آبـــروم مـــرد امــا به خـاطر چشات قسم خـورد
کجـــا بودی وقتی که پرپر شـــدم سوختم و از غمت خاکستر شدم
خنده واسه همیشه از لبـام رفت
رسیدن از مرمر رویــاهـــــام رفت